چشمامو بستم ...
دووووسـتــت دارم
بت قول مردونه میدم هیچ کس نتونه مارو از هم جدا کنه
چشمام پر اشک شد.لعنتی هنوزم حرفات یادمه
حرفایی که بم نزدیکن اما کسی که اونا رو گفت خیلی وقته ازم دور شده
حرفایی که فقط حرف بود
حرفایی که تنها دلم رو شکست
حرفایی که وجودمو به آتش کشید
دیگر دوست ندارم برایت بنویسم
چه فایده؟تو که رفته ای و من از که بگویم؟
عشقم را دفن میکنم مثل وجودت که دیگر نیست آن را هم نابود میکنم
حال با خیال راحت به نازنین عشقت برس.
.
.
اما حداقل دیگر دل او را نشکن
نظرات شما عزیزان: